به بهانه ایام شهادت، به یاد تفحص دوشنبه ۱۳۸۹/۰۲/۰۶ 12:3

همه با تو کار دارند حتی ...

سربند مقدس

چند سال پیش که برای تفحص به داخل خاک عراق رفته بودیم، همراه دیگر نیروهای نظامی حاضر در منطقه یک افسر عراقی بود که خيلي مغرور بود. به نيروهايش دستور داده بود در ظرفي كه ايراني ها آب مي‌خورند حق آب خوردن ندارند. همكلام شدن با نيروهاي ايراني خشم اين افسر عراقي را در پي داشت و موقع خوردن غذا، كسي را كه با ما حرف زده بود، با سلاح و تجهيزات به دورترين نقطه مي‌فرستاد و از نهار خبري نبود.

سوار ماشين كه مي‌شد انتظار سلام داشت و تازه جواب سلام هم نمي‌داد و...

ما هيچ كلاس اخلاقي برايش نگذاشتيم، اما...

روزي به من التماس مي‌كرد كه حاجي تو را به خدا اين سربند رو امانت به من بده. من همسرم بيماره. به عنوان تبرك ببرم، براتون برمي‌گردونم. روي سربند نوشته شده بود «يا فاطمه‌الزهرا». داخل يك نايلون گذاشتم و تحويلش دادم. اول بوسيد و به چشماش ماليد. بعد از چند روز برگرداند. باز هم بوسيد و به سينه و سرش كشيد و تحويلمون داد.

از آن به بعد، سفره غذاي عراقي‌ها با ما يكي شد. همه با هم دعاي سفره مي‌خوانديم و بعد از غذا دعا مي‌كرديم.

نوشته شده توسط محمد هادی خالقی  | لینک ثابت |